سلامي چو بوي خوش....آنچه مسموع حضور اين جناب گرديد...اندر توصيف آنچه وقايع که بر شما برفت بدين مضمون اکتفا ميکنيم که: آن حکايتي بود که بواقع حيلتي را مشابهت دارد تا واقعه اي غيرمعمول را!! که از مسموع شدنمان آنرا بغايت خاطر مقنص گشت و به نهايتقلب مغشوش. خاطر ما را صرفا اين تحليل حاصل گشت که ايادي عليا حضرت والده محترمه نيز بي اثر نبوده : تو چه داني جوان؟شايد که آن حيلتي مادرانه بوده است به جهت تنوير افکار شما که: فرزند! مرا قماشي ابريشمين يا جواهرات مرصع بايد نه امتحان طبخ غير!! ÷س فرزند!! بطريقي برحذر دارم تورا از تکرار چنين جسارات مقبوحه!! که مرا تقرير آنچه خواهم تورا سهل تر که تحمل محصول تو از مطبخ!!
سلام دوستم
ممنون كه بهم سر زدي مطلب جالب و قشنگي نوشتي .
التماس دعا.......
سلام دوست خوبم ... ممنونم كه سر زدين و نظر داديدباز مثله هميشه مارو شرمنده كرديد
مطلبتون هم عالي بود
وبلاگ خلوت تنهايي با عنوان عاشقانه ها آپديت شد و منتظر حضور گرم شماست با نظرات خود محفل ما را نوراني سازيديا حق
سلام
خاطره جالبي بود.راستي روز مادر مبارك بر ماد مهربانتان
ممنون از حضور سبزت
سلام شهريوري!
اي ول! خيلي با حال نوشتندي!!!
اما به گمونم اين بي خيالي و سر به هوايي هم از تبعات شهريوري بودن باشه كه گاهي ماها رو كامل از دنيا فارغ ميكنه! خود من هم گاهگداري ( البته بسيار نادر!) از اين قسم فراموشكاريهاي فجيع رو مرتكب مي شم...
اما مهم اينه كه قصد داشتي به مادرت كمك كني و مطمئنم كه ايشون هم همون غذاي سوخته رو به عنوان بهترين هديه ازت قبول كرده...
راستي! عيدت مبارك خانومي!
يا علي