سلام شهريوري!
اي ول! خيلي با حال نوشتندي!!!
اما به گمونم اين بي خيالي و سر به هوايي هم از تبعات شهريوري بودن باشه كه گاهي ماها رو كامل از دنيا فارغ ميكنه! خود من هم گاهگداري ( البته بسيار نادر!) از اين قسم فراموشكاريهاي فجيع رو مرتكب مي شم...
اما مهم اينه كه قصد داشتي به مادرت كمك كني و مطمئنم كه ايشون هم همون غذاي سوخته رو به عنوان بهترين هديه ازت قبول كرده...
راستي! عيدت مبارك خانومي!
يا علي