سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 تعداد کل بازدید : 97461

  بازدید امروز : 5

  بازدید دیروز : 8

شهریوری

 
هر که را شکیبایى نرهاند بى تابى‏اش تباه گرداند . [نهج البلاغه]
 
نویسنده: موج ::: یکشنبه 86/5/28::: ساعت 1:30 عصر

کتاب زبان عمومی دستم بود که گوشیم زنگ خورد یک دوست قدیمی پشت خط بود درست یادم نمیاد چند ساعت حرف زد فقط بعدش احساس کردم از سردرد دیگه توانی برای درس خوندن ندارم!نمیدونم کاری رو که میخواست انجام بده یک فداکاری بود یا ظلم!!
هنوز از خبر مرگ خواهرش از شوک در نیومده بودم که خبر تصمیم به ازدواج با همسر خواهرش رو بهم داد... دنیا دور سرم میچرخید نمیدونستم چی باید بهش بگم ؟! باید تشویقش میکردم که نقش یک مادر مهربان برای دو فرزند کوچک خواهرش رو بپذیره و یا دعواش میکردم که چرا پشت به آرزوها و خواسته هاش کرده و دل کسی رو که مدتهاست دوسش داره رو شکسته!
نمیدونم این زندگی لعنتی چرا همش ساز مخالف میزنه چرا باید یه دختر بعد از این همه تحصیلات قید آرزوهاشو بزنه و برای خوشبختی کسی دیگر زندگی کنه شاید این  خودخواهی باشه اما هر آدمی حق داره  اول برای خودش زندگی کنه و خوشبخت بشه تا بتونه اطرافیانش رو هم خوشبخت کنه آخه قانون فداکاری اینه؟!
شاید هم داره درست ترین کار رو انجام میده!!!برای یه لحظه! فقط یک لحظه خودم رو جای اون گذاشتم میدونید چه احساسی بهم دست داد؟
نگم بهتره !
فقط میتونم این رو بگم هیچ چیز این زندگی قابل پیش بینی نیست هیچ کس نمیدونه سرنوشت اون رو به کجا خواهد برد فقط باید قوی بود قوی ،محکم و استوار...


 

لیست کل یادداشت های این وبلاگ